ADS
###
تئودور روزولت: کسی که هرگز به مدرسه نرفته است، ممکن است از واگن باری سرقت کند، اما اگر او دارای تحصیلات دانشگاهی باشد، ممکن است همه راه آهن را سرقت کند.
بـؤلوم لـر
دوستان
###
لینکستان
نظر سنجی
امكانات جانبی

دانلود كامل متن در یك فایل word  

                                                     برای دانلود روی شكل زیر كلیك كنید

                                                


زندگی نامه دكتر صادق زیبا كلام در یك فایل pdf

                                                 برای دانلود روی شكل زیر كلیك كنید

                                               


متن كامل این مصاحبه :

دكتر صادق زیبا كلام : خیلی از ما ایرانی ها ، نزاد پرست هستیم

صبح آزادی: اندیشه برابری و عدالت تاریخ درازنایی دارد. هر آنچه به انسان و رنج هایش مربوط است در دایره این اندیشه چای می گیرد. رونالدد دوركین از نسل جدید فیلسوفان حق است كه بر روی چگونه كاستن دردهای انسان بسیار اندیشه كرده است. او را می توان خلف جان رالز دانست كه بر بسیاری از حوزه های بی عدالتی و تبعیض می شورد. تبعیض نژادی یكی از حلوه های نخستین بی عدالتی است.در بازخوانی این نوع تبعیض در جامعه ایرانی سراغ دكتر صادق زیباكلام رفته ایم. این استاد دانشگاه تهران كه كنش های بسیار موثری در حوزه های مختلف جامعه ایرانی داردٰ در این گفتگو به صراحت از نژادپرستی ایرانی پرده بر می دارد و بر نگاه انكارگرایانه برخی روشنفكران درباره تبعیض های قومی می شورد

رونالد دوركین، فیلسوف حقوق دانشگاه نیویورك، دیدگاه های منحصر به فردی درباره برابری، تبعیض نژادی، عدالت، اخلاق و حقیقت دارد. به نظر شما، نسبت یا وضعیت ما ایرانی ها با این واژه ها چگونه است ؟ ما چقدر عادل هستیم و چقدر بی انصاف؟ چقدر به برابری اعتقاد داریم و چقدر تبعیض آمیز عمل می كنیم؟ پرسش مشابه دیگری كه میخواستم با شما در میان بگذارم این است كه برخی از متفكران، و صاحب نظران، ادعاهای كلانی مطرح می كنند و حكم كلی می دهند مثلا می گویند؛ ما ایرانی ها از اندیشیدن امتناع داریم ، یا ما ایرانی ها، باهوش و تمدن ساز هستیم. آیا شما اساسا با این دست نظرات در خصوص ایرانیان موافقید؟

ببینید من به عنوان یك قاعده كلی با تمام گزاره هایی كه اینگونه شروع می شوند: ما ایرانی ها و بعد یك صفت، یك ویژگی، یك الگوی رفتاری و یك هنجار فرهنگی به دنبالش ذكر می كنند مخالفم. یا اگر بخواهم درست تر و علمی تر بگویم، من اساسا هیچ كدام از اینها را قبول ندارم. چه مثبت و چه منفی. چون فقط منفی نیست. چیزی را كه الان شما مطرح می كنید و می گویید؛ ما ایرانی ها و بَعدش این جمله منفی كه ما ایرانی ها خیلی اهل اندیشیدن نیستیم و اندیشه ورزی نمی كنیم؛ من این را قبول ندارم. عكسش را هم اگه می گفتید باز هم خیلی قبول نمی داشتم. مثلا اگه شما می گفتید خیلی از متفكرین و اندیشمندان معتقدند كه در بین مردم منطقه خاور میانه یا اسیای مركزی ایرانی ها از نظر اندیشه خصوصا اندیشه سیاسی خیلی جلو هستند، باز من می گفتم كه همچو چیزی نیست. ما ایرانی ها در مجموع هیچ تفاوتی با افغانی ها با عراقی ها با اماراتی ها با پاكستانی ها با هندی ها با ژاپنی ها با نروژی ها با آمریكایی ها با انگلسی ها با فرانسوی ها با برزیلی ها و با هیچ بنی بشر دیگری نداریم. هیچ فرقی نداریم هیچ تفاوتی نداریم. تمام این گزاره ها كه یا دسته گل برای ما می فرستند یا به عكسش بر سر ما می كوبند و ما را محكوم می كنند به داشتن این یا آن خصلت ناشایست، پایه و اساسی ندارند. من این ها را در حقیقت یك جور نژاد پرستی و راسیسم می دونم.

یعنی شما حكم های منفی را نمی پذیرید ولی درباره ادعاهای مثبت، اعتقاد دارید كه در بطن این ادعاها، یك جور، برتری طلبی و نژادپرستی حاكم است؟

یك چیزی را من قبول دارم خیلی از ما ایرانی ها متاسفانه نژاد پرست هستیم. شما اگر دقت كنید می بینید كه در فرهنگ های دیگر هم علیه قومیت ها ، ملیت ها و اقوام اقلیت شان جوك می سازند ولی فكر نمی كنم مثل ایران باشد كه اینقدر علیه ترك ها و لرها هتاكی می كنند

كسانی كه چنین جوك هایی را نقل می كنند، ادعا می كنند، تنها یك جوك است و چیز دیگری نیست.

خب ببینید این درست است كه جوك بی آزار است و بیشتر برای تفریح و انبساط خاطر است ولی یادتان باشد كه درون این جوك ها، یك عنصر نژاد پرستی تلخی هم نهفته است. در حقیقت در پس آن ها، نگاه بدی به ترك ها ، گیلانی ها و لرها وجود دارد. یا نگاه ما ایرانی ها به اعراب مثال دیگری از نژاد پرست بودن ما ایرانیان را به نمایش میگذارد. من معتقدم كه خیلی از ایرانی ها از اعراب بدشان می آید و فرقی هم نمی كند چه ایرانی های بی دین و چه ایرانی های دیندار. ولی شاید شما بگویید كه آقای دكتر خیلی از عرب ها هم از ما ایرانی ها بدشان می آید. آره من قبول دارم. خیلی از عرب ها هم از ما ایرانی ها واقعا بدشان می آید حالا این مورد بحث ما نیست

به نظر شما این روحیه راسیستی از كجا آمده؟ چرا ایرانی ها اینقدر احساس برتر بودن نسبت به دیگران دارند؟

من معتقدم ما ایرانی ها به دلیل پایین بودن سطح فرهنگی مان، نژاد پرست هستیم چون اساسا نژاد پرستی با پایین بودن سطح فرهنگ رابطه مستقیم دارد. در اروپا هم همین جوری است. در اروپا هم، اكثر نژاد پرست ها خیلی آدم های تحصیل كرده و روشنفكری نیستند. ضد یهودی ها و ضد خارجی ها و ضد مسلمان ها اكثرا به طبقات پایین اجتماع تعلق دارند. ولی در ایران این جوری نیست. برای اینكه شما خیلی از افراد تحصیل كرده را می بینید كه از اعراب متنفر هستند و خیلی از آدم های متدین را هم می بینید كه از اعراب متنفرند منتها در آدم های غیر مذهبی، نفرت از اعراب به صورت عام است و در میان افراد مذهبی تر، نفرت از اعراب در قالب لعن و نفرین كردن به سنی ها خودش را نشان می دهد. یعنی بغض و كینه خیلی از ما ایرانی ها از اهل سنت و بزرگان اهل سنت در حقیقت، رویه دیگر نفرتمان از عرب ها است. من بعضی وقتها فكر میكنم خیلی از ما ایرانی ها نتوانسته ایم شكست تاریخی مان از اعراب و قادسیه را علیرغم گذشت 1400 سال فراموش كنیم. هنوز در اعماق وجودمان بغض و كینه عمیقی نسبت به اعراب داریم. بغض و كینه ای كه همچون آتش زیر خاكستر هرزگاهی بهانه ای پیدا میكند و فوران می كند

آقای دكتر، برای دعوی خود، مصداقی هم دارید؟

فراوان؛ این ساخته و پرداخته ذهن من نیست من چند تا كد یا بقول شما مصداق می آورم كه شما ببینید چه جوری این مسئله خودش را نشان می دهد. هر وقت كه همسایگان عرب ما در امارات ، بحرین ، قطر و كویت، یك موضع گیری علیه ایران می كنند، اگر دقت كنید می بینید كه واكنش مسئولین جمهوری اسلامی درست است كه سیاسی هست ولی بیشتر از اینكه سیاسی باشد نژادی هست. یعنی چی؟ یعنی مثلا سخنگوی وزارت خارجه ما، یا وزیر خارجه ما، یا ائمه نماز جمعه ما، رئیس مجلس ما و...، یك جوری واكنش نشان می دهند كه بوی تحقیر از سخنان آنها بیرون می آید. فی المثل می گویند؛ "اصلا شما هم آدمید؟ توی امارات اصلا عددی هستی؟ اگر ایرانی ها كنار خلیج فارس فوت بكنند شما را باد می برد. شماها دیگه چه می گویید!" می دانید چه می خواهم بگویم؟ اكثرا گفته می شود كه این ها از خودشان فكری ندارند ؛ اعرابی كه مخالف ما حرف زده اند اربابانشان انگلیس ، آمریكا و فرانسه به این ها خط می دهند. این ها كه از خودشان اراده ای ندارند. این ها اصلا كاره ای نیستند. ببنید كه چه نگاه تحقیر آمیزی در ایران حاكم است

البته به نظر می رسد، این نگاه، تنها از آن حكومت نیست، مردم نیز، چنین نگاهی دارند.

صد البته كه درست میگویید. بله، مردم هم همین جور هستند و حتی تند تر و سخیفانه تر از مسئولین بعضا واكنش نشان می دهند. دو سه سال پیش، سر قضیه سه تا جزیره و نام خلیج فارس كه اماراتی ها یك موضع گیری ای كرده بودند، یك سری از مردم آمده بودند جلوی سفارت امارات تظاهرات می كردند. تمام شعار هایی كه می دادند و كارهایی كه می كردند مخالفت سیاسی نبود، تماما تحقیر بود. یك كیك درست كرده بودند رویش 35 تا شمع گذاشته بودند و فوت می كردند و شعار می دادند كه امارات، كشورك، 35 سالگی ات مبارك؛ از طرف ایران 2500 ساله. یعنی ما 2500 سال عمرمان است شما 35 سال و به اندازه 35 سالگی ات صحبت كن. یا شما خیلی شنیدید كه بسیاری از هموطنان مان با یك حالت نفرتی نسبت به اعراب به ایرانی های دیگر می گویند كه چرا به این كشورهای عربی مسافرت می كنید و پولتان را می برید آنجا خرج میكنید. ولی هیچ وقت كسی نمیگوید كه چرا این همه ایرانی هر سال می روند به تركیه و انجا پول خرج میكنند. میگویند كه این یعنی یك نگاه از بالا به پایین و حقیرانه نسبت به اعراب داشتن. این دیگر ربطی به حكومت ندارد این ها خود مردم اند

ولی آقای دكتر تركیه حالت گردشگری و مسافرت بمنظور تفریح است. ملیت های دیگر هم برای گردشگری به تركیه یا جاهای توریستی دیگر میروند.

من عقلم میرسه كه به تركیه برای گردش و تفریح میروند. اما فرقی نمیكند. یكنفر از رفتن به عمره ، كربلا یا سوریه ممكن است خیلی بیشتر ارضاع و اغنا شود تا از رفتن به گوش آداسی یا آنتالیا. احتمالا اگر مكه و مدینه یا كربلا در تركیه یا مالزی بودند ایرادی نداشت. یا اگر تركها یا مالزیایی ها یا هر كس دیگری غیر از اعراب ساكنین انجا بودند كسی نمی گفت كه چرا میروید و جرا پولتون را آنجا خرج میكنید. همچنان كه امروزه كسی نمی گوید چرا پولتان خرج تركها ،مالزیایی ها یا تایلندی ها می كنید؟

این نوع نگاه های تحقیرآمیز، از كی شروع شده؟ محصول كدام دوره تاریخی است؟

زمان شاه هم این جوری بود. نگاه بسیار تحقیر آمیزی علیه اعراب وجود داشت. الان هم هست. من می خواهم یك مرحله جلوتر بروم. من می خواهم بگویم بخشی از انگیزه فرهنگستان زبان فارسی از اینكه لغات عربی را از فارسی كنار می گذارند، همان بغض و كینه ای است كه ما علیه اعراب داریم. برای اینكه لغتی كه بیش از هزار سال است كه وارد فارسی شده و جا افتاده و جزء زبان فارسی شده ، در گلستان و بوستان ، شاهنامه ، دیوان حافظ و مثنوی معنوی هم هست، چرا باید حذف شود؟ اصلا این لغت كجا نیست؟ این لغت جزئی از حافظه تاریخی ما است. فرهنگستان آقای حدادعادل این لغت را حذف می كند و به جایش یك لغت نامانوس می گذارد و هیچ كس هم مصرفش نمی كند. این كار فرهنگی نیست این همان نفرت از اعراب است. فرهنگستان زبان فارسی در زمان رضا شاه تاسیس شد و هم در زمان رضا شاه و هم شاه سابق دقیقا همین كار را میكردند و به بهانه زپان پارسی ، لغات عربی را كه 1400 سال میشد جزء زبان فارسی شده بودند حذف می كردند و بجای ان الفاظ و اصطلاحات من در اوردی و كاملا نامانوس با زبان و فرهنگ مردم وضع میكردند. به نظر من این نشان دهنده همان ضدیت با اعراب هست

ما در قانون اساسی، اصل 15 را قرار می دهیم كه مثلا ترك ها می توانند زبان خودشان را یاد بگیرند بعد شرع هم می گوید نژاد و ملیت مهم نیست مهم تقوا است و الی آخر . قانون و شرع خیلی قشنگ مطرح می شوند اما از كوچه و بازار تا دانشگاه، جور دیگری عمل می كنیم. همان تفكر راسیستی و نژاد پرستانه كه شما می فرمایید در خیلی جاها غالب است. به نظر شما، چرا چینین است؟ چرا به راحتی قانون می نویسیم ولی در اجرای آن، اصلا اهمیتی نمی دهیم حتی برعكس هم عمل می كنیم؟

ببینید برای پاسخ به این سوال باید یك سوال اساسی تر مطرح كرد. آیا به لحاظ نژادی، واقعا بین ترك ها و غیر ترك ها یا فارس ها، تفاوتی وجود دارد؟ یعنی مثلا اگه شما بیایید در طی ده سال متوالی تست آی كیو بگیرید از بچه های بین سنین 5 تا 10 سالگی بین بچه های ترك و بچه های فارس، آیا بعد از ده سال نتیجه نظر سنجی و تحقیق میدانی شما نشان می دهد كه یك تفاوت معناداری بین بچه های ترك و بچه های فارس یعنی بچه هایی كه در تبریز از پدر و مادر ترك متولد می شوند و بچه هایی كه از پدر مادر فارس تهران متولد می شوند وجود دارد؟ آیا نتیجه تحقیق شما نشان میدهد كه بچه های فارس باهوش تر هستند یا برعكس، نشان میدهد كه بچه هایی كه در تبریز و ارومیه متولد می شوند باهوش و گوش ترند؟ یا اینكه تفاوتی ندارند؟ من به عنوان كسی كه ظرف بیست سال گذشته صدها دانشجوی ترك و صدها دانشجوی غیر ترك از زیر دستم رد شده، من واقعا تفاوتی بین اینها ندیده ام. یعنی شماری از بهترین دانشجویان من ترك بوده اند و شماری از بدترین دانشجویان من هم ترك بودند. درباره فارس ها همینطور. شماری از بهترین دانشجوها و شاگردهای من از بچه های تهران بودند و شماری از بدترین دانشجوهایم هم از بچه های تهران بودند. واقعا من نمی توانم بگویم كه بچه های شمال یا ترك یا یك جای دیگر چیز دیگری هستند. من عادت دارم با دانشجوهایم خیلی نزدیك و صمیمی باشم واقعا من هیچ فرقی بین ترك و غیر ترك نمی بینم.

اگر هیچ تفاوتی بین ترك و غیر ترك نیست كه می فرمایید نیست، پس این فرهنگ ضد تركی از كجا بوجود آمده است؟

ممكن است برخی بگویند، تا نباشد چیزكی مردم نگویند چیزها، پس حتما یك چیزی بوده كه مردم می گویند ترك ها این جور هستند، ترك ها آن جور هستند. من به‌جد می گویم نه، هیچی نبوده هرگز چیزی نبوده است. پس چرا این مساله وجود دارد؟ من می گویم ما به عنوان محققین اجتماعی در این باره، دوتا كار می توانیم انجام دهیم. یكی اینكه می توانیم بگوییم كه حتما یك چیزهایی بوده كه این باور در میان مردم شكل گرفته. این محقق باید فرضیه اش را با آزمایش های میدانی، بالینی و چه می دانم ژنتیكی ثابت كند كه هرگز نمی تواند. رویكرد دوم این است كه محقق اجتماعی باید فرض را بر این بگذارد كه چنین تفاوتی واقعا وجود ندارد. اگر محقق اجتماعی بگوید هیچ تفاوتی وجود ندارد باید برود دنبال سوال شما كه پس چرا این فرهنگ بوجود آمده است؟ چرا این بغض و كینه بوجود آمده است؟ چرا این احساس برتری در یك گروه از مردم نسبت به یك گروه دیگر بوجود امده؟

و شما به این رویكرد دومی اعقاد دارید؟

من با همه وجود جزء گروه دومی هستم. من در این بیست سال هیچ تفاوتی بین ترك ها و غیر ترك ها ندیده ام

چرا این نگاه وجود دارد؟

به نظر من پاسخ این سوال، خیلی پیچیده است. برای اینكه به تحولات سیاسی جامعه ایران و به تاریخ ایران و از همه مهمتر به نوع مناسبات سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی بین تهران و آذربایجان در طول تاریخ بر می گردد. به عبارتی دیگر نمی توان نگاه فارس ها به ترك ها و نگاه ترك ها به فارس ها را در خلا بررسی كرد. همچنان كه نفرت ما از اعراب را نمی شود در خلا و بدون در نظر گرفتن گذشته میان ما و آنها بر رسی كرد. البته می شود یك سری شعار بدهیم مثل اینكه"بنی آدم اعضای یكدیگرند كه در یك آفرینش ز یك گوهرند"، "ما همه مسلمانیم"، "ما همه از یك نژادیم"، " اسلام می گوید همه برابر هستیم"، و... . صبح تا شب، این حرف ها را می زنیم ولی شب كه می رسد می بینیم كه از صبح شعارهای برابری و مساوات و همه مثل هم هستیم و .. دادیم ولی در حقیقت تمام مدت برعلیه این شعارها عمل كرده ایم. نمی توان با این شعارها، از واقعیت های جامعه فرار كرد.

به تاریخ سیاسی ایران اشاره كردید. در این باره بیشتر صحبت كنید به نظر نمی رسد، مساله، مولود جدیدی باشد.

بله، این مساله ریشه تاریخی دارد. رضاخان دستور داده بود كسانی كه تركی صحبت می كنند، باید جریمه بپردازند. این كار ظلم و تبعیض آشكار بود. همین رضاخان، خشن ترین فرماندهان نظامی خود را به آذربایجان اعزام می كرد تا بتواند سیاست یكسان سازی فرهنگی را پیاده كند. تا چیزی بنام آذری یت ، كردی یت ، لری یت و هیچ چیز دیگری بجز فارسی یت نباشد. این تصور همواره در تهران وجود داشته كه به هر چیزی بجز فارسی یت با دیدی تردید آمیز و سوء ظن نگاه كند. این احساس برای بسیاری از فارسی زبان ها بوده كه اساسا به اقلیت ها به عنوان تهدیدی بر سر راه امنیت ملی نگاه كنند.

بنظر شما این رویكرد ندید دیگران اگر نگفته باشیم حذف غیر ما چقدر توانسته موفق باشد ؟ آیا این رفتارهای تبعیض آمیز، امروز برای جامعه ما چالش به وجود نیآورده است؟

نه بنظر من خیلی موفق نبوده. با ندید دیگران آنها محو و غیب نمی شوند بلكه بر عكس زخم خورده و مسله دار هم میشوند. اگر شما 20 سال پیش یعنی سال 1370 كه من درسم تمام شده بود و تازه به ایران برگشته بودم و در دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران كارم را شروع كرده بودم، با من مصاحبه می كردید كه آقای زیبا كلام به عنوان استاد علوم سیاسی كه كار شما تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران معاصر است آیا ناسیونالیسم، قومیت گرایی، ملیت گرایی یا به زبان خیلی ساده، مساله ترك و فارس، چالشی برای جامعه ایران هست یا نه؟ من آن زمان، با همه ی وجود به شما می گفتم نه، چنین چیزی وجود ندارد. اما اگه شما همین سوال را امروز از من بپرسید خیلی مطئن نیستم كه همان پاسخ را به شما خواهم داد. اگه شما از من بپرسید كه چقدر احتمال می دهید كه یك روز در آینده مسئله تبریز و مساله آذربایجان، تبدیل به یك مسئله ی سیاسی شود؟ می گویم من خیلی احتمالش را می دهم كه در آینده یكی از مشكلات جدی ما مسئله آذربایجان باشد.

چه مساله ای؟

من اگر ریگی به كفش داشتم مثلا من اگر مامور سازمان سیا یا MI6 انگلستان بودم و می خواستم تمامیت ارضی ایران را به هم بریزم و كسی در سال 70 بمن میگفت كه چرا از مسئله قومیت استفاده نمی كنی می گفتم فایده ندارد . ولی آیا الان هم میشود این را به همان قرص و محكمی سال 70 گفت ؟ ما بجای اینكه مثل جوامع دیگر در باره مشكلات ، مسائل و تهدیدات بالقوه سیاسی و اجتماعی مان فكر كنیم ، گفتگو كنیم ، بررسی كنیم ، مدام سعی میكنیم كه این مسائل را انكار كنیم. سال 70 كی آذری ها می رفتند در قلعه بابك، مراسم می گرفتند؟ امروز من وقتی می روم دانشگاه تهران، كلی پوستر می بینم كه درباره شب شعر تركی، موسیقی آشیق لر و ... اما در سال 70 چنین چیزهایی نداشتیم. وجود كنش های هویت‌خواهانه جدید در میان جوانان ترك، نشان می دهد ما با مساله ای بنام آذربایجان مواجه هستیم.

چه باید كرد؟ همانطور كه شما می گویید، بسیاری از غیر آذری ها اگر جزو همان طیف گسترده نژادگرا هم نباشند به تعبیر شما راه انكار و پاك كردن صورت مسئله بجای حل آنرا پیش گرفته اند.

عرض كردم با انكار مسئله و اینكه به روی خودمان نیاوریم مسئله نه خود بخود حل میشود نه غیب میشود و نه از میان می رود. به عقیده من قدم اول اینه كه ما بپذیریم این مسئله رو داریم. بنظرم باید صریح و آشكار درباره این مساله فكر كرد ،حرف زد و در مقام چاره جویی برامد. باید بجای اینكه این مساله را امنیتی و غیرقابل طرح تلقی كنیم، درباره آن كنكاش كنیم. ما نباید انكار كنیم كه مشكل داریم. البته برخی از همكاران خود من با رویكرد من مخالفند. آنان معتقدند اگر پیرامون مسئله قومیت بصورت علنی حرف بزنیم این باعث می شود قومیت ها جری تر شوند و آب به آسیاب دشمن داریم می ریزیم. قبح مسئله باصطلاح میریزد و آنها علنی و بی پرده آنوقت بیایند جلو. برخی اساتید مهم و مطرح علوم سیاسی ما مثل جناب دكتر عباس مصلی نژاد ، دكتر حمید احمدی ،دكتر ابراهیم متقی ، دكتر احمد نقیب زاده ، بخصوص استاد حمید احمدی و خیلی های دیگه این نظر را دارند كه اصلا نباید در مورد مسائل قومیتی حرف زد. فكر می كنم خیلی از مسئولین هم چنین نظری دارند كه حرف زدن پیرامون این موضوع باعث گسترده تر شدن آن می شود

ولی شما ظاهرا اینجوری فكر نمی كنید؟

من نه ظاهرا نه باطنا اینجوری فكر نمی كنم. عرض كردم ابعاد مسئله روز به روز دارد گسترده تر می شود.

راه حل چیست؟

بینید قبل از یافتن هر راه حلی، اول باید تكلیف این پرسش را مطرح كنیم كه اگر یك اقلیت نخواهد با یك اكثریت زندگی كند و خواسته باشد مستقل باشد، این حق را دارد یا نه؟ من معتقدم هیچ گروهی را به زور نبایستی نگه داشت. چون آخرش جدا میشوند. اگر واقعا در یك رفراندم كاملا آزاد نصف بعلاوه یك آذریها بگویند ما نمی خواهیم جزء ایران باشیم ، به زور نمیشود انان را نگه داشت. استقلال حق هر بشری و حق هر قومی است. اما معتقدم استقلال یا جدایی نه شدنی است ، نه اكثریت قریب به اتفاق آذریها خواهان آن هستند و نه اساسا استقلال دردی و مشكلات آذریها را حل می كند. راه حل، دموكراسی واقعی است. اگر دموكراسی در ایران حاكم باشد، این مسائل بطور كلی حل می شوند. اگر یك آذربایجانی ببیند كه به برابری اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی با دیگر اقوام رسیده است، دیگر احساس تبعیض نخواهد كرد. در دموكراسی واقعی، یك ترك به حقوق خود می رسد مثلا آنها زبان مادری خود آموزش می بینند بخشی از درآمد و مالیات آذربایجان را در آذربایجان خرج می شود، شورای محلی تشكیل می شود و تصمیمات اختصاصی آذربایجان در همان مجلس اتخاذ می شود. در این شرایط، هیچ آذربایجانی، سراغ استقلال نخواهد رفت. ممكن است شما از من بپرسید چرا اینقدر مطمئن هستم كه دموكراسی حلال همه مشكلات و مسایل قومیتی و پاد زهر همه تلاش های جدایی طلبانه است؟ پاسخ من تجربه جوامع دیگر است. ما كه فقط در ایران مسئله قومیت ها را نداریم. در بسیاری از كشورها مسئله اقوام و ملیت های مختلف وجود دارد اما هیچ بحران و مشكل ندارند. سوییس ، بلژیك ، هند ، كانادا ، انگلستان و خیلی كشورهای دیگر دارای اقلیت های قومی هستند. اما نه اقلیت هایشان میخواهند جداشوند ، نه خود مختاری می خواهند ، نه خود گردانی می خواهند ، نه استقلال میخواهند ، نه منطقه ای كه اقلیت هایشان در آن مناطق زندگی میكنند نا امن است ونه هیچ مشكل دیگری دارند.

چرا؟

چون دموكراسی همه آن خواسته هایی را كه دارند به آنها داده. اسكاتلندی ها یا ایرلندی ها از انگلستان جدا شوند كه چه چیزی بدست آورند؟ سوییسی های فرانسوی تبار از اكثریت كشورسوییس جدا شوند كه چه جیزی بدست آورند؟ فرانسوی های ایالت كبك كانادا از كانادا جدا شوند كه چی بدست آورند؟ مسلمانان هند از هند جدا شوند كه چی بدست آورند؟ كردهای عراق از عراق جدا شوند كه چی بدست آورند؟ البته همواره یك اقلیت كوچك در همه اقلیت ها هست كه بدلایل احساسی،شونیستی و آرمان گرایانه بخواهد كه از اكثریت جدا شود و مستقل باشد. در همه آن مثال هایی كه من برای شما آوردم در میان اقلیت هایشان یك در صد كوچكی خواهان استقلال و جدایی هستند. در اسكاتلند یك حزب ناسیونالیست اسكاتلندی فعالیت میكند و تعدادی هم نماینده دارد. در ایالت كبك كانادا شماری از فرانسوی تبارها خواهان جدا شدن از كانادا هستند. شماری از مسلمانان هند معتفدند علیه انان تبیعض در جامعه هند اعمال میشود و خواهان جدایی و خودمختاری هستند. در همین كردستان عراق برخی احزاب و چهره های كرد خواهان جدایی از عراق و تشكیل یك كشور مستقل كردستان هستند. اما اكثریت اسكاتلندی ها، فرانسوی های كبك ،كردهای عراق یا مسلمانان هند می خواهند جزء جامعه اكثریت باشند.

مساله همین نحوه تفسیر از دموكراسی است. به نظر می آید بسیاری از دموكراسی خواهان ایران، دموكراسی را برای گروه و قوم و نژاد خود می خواهند. نوعی دموكراسی كه در اصل منجر به تحمیل اراده اكثریت به اقلیت میشود.

دموكراسی، دموكراسی است و انواع و اقسام ندارد. دموكراسی یعنی همان كه در كانادا است، در هند است، در ژاپن است ، در انگلستان است یعنی حاكمیت قانون. من كی گفتم دموكراسی یعنی حاكمیت اكثریت؟ اتفاقا یكی از بزرگترین دغدغه های نظریه پردازان دموكراسی همین بحث است كه چگونه میتوان حقوق اقلیت را از گزند تعرض اكثریت در نظام های دمكراتیك مصون داشت. من این بحث را مفصلا در كتاب "پنج گفتار پیرامون حكومت" مطرح كرده ام. این انتقاد كه شما می فرمایید، بر جریان های دموكراسی خواهی در ایران وارد است. ما خیلی به این مسایل تا بحال نپرداخته ایم. ضمن آنكه عمر دموكراسی هم در جامعه ما هرگز خیلی زیاد نبوده. از سوی دیگر، اگر واقعا خواهان پیشرفت و توسعه كشور هستیم باید به این مسایل خیلی جدی بیاندیشیم. نمی شود با حذف صورت مساله ای به این مهمی، خیلی جدی مدعی مردم سالاری، توسعه و عدالت بود




مـــوضـوع : خبرلر
*** :
به این مطلب رای دهید
نویسنده : فرشاد
تاریخ : 1390/7/16
نظر سنجی
درباره ما
پشتیبانی
صفحات
آرشیو مطالب
ســایغاج
امكانات جانبی