متن كامل این مطلب برای مطالعه : ( متنی كه در فایل word آمده است )بابك كیست؟
بابك این بزرگ مرد آزادی خواه مرد عمل چه كسی بوده كه این همه مورد حمله ناجوانمردانه قرار گرفته است.
این بابك كیست كه بعضی ها او را مرتد بعضی ها او را خائن بعضی ها او را غیر ترك و بعضی ها او را بزرگ مرد آزادی و…. میدانند.
به این اضهار نظرات توجه فرمائید:
روزنامه جمهوری اسلامی در ستون جهت اطلاع(صفحه دوم هفتم تیر ماه(
این
درحالی است كه به گواهی تاریخ , بابك خرم دین , فرد فاسدی بود كه اردبیل
را تاراج كرد و مردم آن منطقه را قتل عام نمود و عناصر مساله دار و مزدوران
قدرتهای خارجی در سالهای اخیر با مطرح كردن وی و برگزاری مراسم در منطقه
كلیبر , تلاش می كنند مقاصد شوم سیاسی خود را دنبال و افكار تجزیه طلبی را
ترویج نمایند. در مواجهه با همین تحركات انحرافی , تاكنون سه تن از مراجع
تقلید در پاسخ به سئوال مردم مطالبی درباره بابك خرم دین اعلام نموده اند.
متن زیرخلاصه متنی است كه سال گذشته همزمان با شروع مراسم قلعه بابك در بسیاری از شهرهای آذربایجان بین مردم توزیع گردیده بود:
پدر
بابك روغن فروشی از مردم مدائن(قسمتی از عراق امروزی) بود.وی به منظور
فروش روغن از روستایی به روستای دیگر مهاجرت می كرد تا اینكه وقتی به
روستایی به نام جلال آباد رسید،شیفته زنی بد كاره می شود.روزی آن دو در
بیشه ای خارج از روستا به شراب و عشرت وآوازه خوانی مشغول بودند.زنانی كه
برای آوردن آب از روستا خارج شده بودند،متوجه صدای آواز عشرت آنان می شوند
زنان غیرتمند آذری به آنان هجوم برده و زن بد كاره را دستگیر كرده و مرد
نیز پا به فرار می گذارد.آواز این رسوایی در روستا می پیچد و مرد روغن فروش
ناچار به ازدواج با آن زن بد كاره می شود.حاصل این ازدواج پسری است به نام
“بابك”.
2،پدر بابك در یك درگیری در
كوه سبلان جان خود را از دست می دهد.روزی فردی به نام جاویدان كه یكی
ازراهزنان و خرامیان آذربایجان بود كه بر اثر سرما و برف شدید ناچار به
ورود و اسكان در روستای جلال آباد می شود و چون اهالی روستا اعتمادی به وی
نداشتند،او را به خانه مادر بابك راهنمایی می كنند و جاویدان شبی را در
آنجا می گذراند.جاویدان بابك را به خدمت خویش در می آورد تا او را در سلك
راهزنی وارد سازد.بابك فنون شمشیر زنی،اسب سواری،تیر اندازی،جنگیدن را از
جاویدان فرا گرفت لیكن چون در خانواده نا سالم و محیطی آكنده از خصلتهای ضد
اخلاقی تربیت یافته بود،با همسر جاویدان روابط نا مشروع بر قرار كرد.
جاویدان پس از مدتی در یكی از جنگها بر ضد راهزن دیگری به نام ابو عمران
زخم عمیقی بر داشت و كشته شد.زن جاویدان در نقشه از پیش طراحی شده یاران
جاویدان راجمع كرد و گفت:جاویدان امشب به من گفت:من می میرم و روحم از
پیكرم به پیكربابك منتقل می شود.پس بابك رییس و رهبرشماست و هر كس از او
پیروی نكند،دین ندارد!
همسر جاویدان
پس از تعریف و تمجید های فراوان از بابك مراسمی را به منظور بیعت گرفتن و
ازدواج با بابك تدارك می بیند،دستور داد گاوی را كشتند و پوست گاو را بر
روی زمین پهن كردند و تشتی پر از شراب در میانه پوست قرار دادند و اطراف
تشت نان گذاشتند. بعد از آن به یاران جاویدان دستور داد تا نان در شراب
كرده و به نیت بیعت با بابك بخورند و این جمله را بگویند:ای روان بابك بر
تو گرویدیم همچنانكه به روان جاویدان گرویده بودیم و سپس دست بابك را
ببوسند.در همین مراسم همسر جاویدان با بابك ازدواج رسمی می كند.
بابك
بعد از آن به قتل و غارت و چپاول مردم مسلمان پرداخت كه اسناد فراوانی بر
جنایات او در تاریخ ذكر شده است كه به برخی از آنها اشاره می كنیم.نظام
الملك در كتاب سیاست نامه می نویسد یك نفر از جلادان بابك دستگیر شده بوداز
او پرسیدند كه تو چند نفر را كشته ای؟گفت بابك جلادان زیادی داشت اما من
سی و شش هزار مسلمان را از پای در آورده ام.اعتماد السلطنه در كتاب منتظم
ناصری می گوید كه تعداد كسانی كه در مدت بیست سال به دست پیروان بابك كشته
شده اند به دویست و پنجاه و پنج هزار و پانصد تن می رسد.
فصیحی
خواهی در حوادث 139 هجری قمری در باب ابو مسلم خراسانی می نویسد:چهار نفر
در اسلام به قتل یك میلیون نفر اقدام كردند،اول بو مسلم،دوم حجاج بن
یوسف،سوم،بابك خرم دین،چهارم مقنع.در اعتقادات بابك خرم دین و پیروانش
مورخین اقوال مختلفی نقل كرده اند،از جمله ابن اثیر در وقایع سال 201 می
گوید:ایشان(پیروان بابك)از مجوسیان هستند و مردانشان نكاح با
مادر،خواهر،دختر را حلال می دانند و از این بابت است كه به آنان لقب خرم
دین معروف گشته اند و اعتقاد به تناسخ ارواح (انتقال روح به بدن دیگری)
داشتند.
سخن آخر: بنا به نقل تاریخ،
بابك،دارای شخصیتی ضد دینی و ضد اسلامی است و كسی است كه 22 سال از عمر
خویش را به مبارزه علیه اسلام گذراند.بنابراین بابك قابلیت تبدیل شدن به یك
قهرمان ملی را ندارد.!!!
طرح عناصری
مانند بابك جز مقابله با اسلام و انقلاب اسلامی و همچنین پیشبرد اهداف
استكباری در منطقه خاورمیانه به ویژه تحقق اهداف صهیونیست را ندارد.در غیر
این صورت لزوم تبلیغ عناصری مانند بابك خرم دین با فرهنگ و تمدن نافذ
اسلامی چیست؟ و اساسأ چرا بر عناصر واقعأ قهرمان و مسلمان ملنند شیخ محمد
خیابانی و غیره تاكید نمی شود و اصولأ چه كسانی غیر از صهیونیستها در پشت
پرده قلعهء بابك پنهان شده اند و…
امثال این فتوا ها نشان می دهد معتصم ها هنوز زنده اند و فتوای تكفیر بابك ها را صادر می فرمایند.
آتامیز بابكه كافر ددیلر بیز اولدوخ داها كافر بالاسی
باز توجه فرمائید:
بابك خرمدین چه كسی بود؟
بابك
خرم دین بزرگ مرد اصیل ایرانی ، شیرمردی كه 22 سال در برابر تجاوز ننگین
اعراب به خاك میهن، مردانه مقاومت و ایستادگی كرد و در نهایت با غدعه و
نیرنگ از پا در آمد. او راه ابومسلم را پیمود و اندیشه های مزدك را در سر
داشت، بابك ادامه دهنده قیام خرمدینان اصفهان بود كه در سر سودای عظمت
دوباره ایران را داشت ، با كشته شدن او پیروانش در سراسر ایران به مبارزه
با سلطه اعراب میجنگدند،افسوس كه قیامش به انجام نرسید.بابك متعلق به همه
ایرانیان است،
هیچ گروهی نمیتواند اورا منتسب بخود نماید
، به بهانه
سالگرد تولد او، در قلعه بابك در كلیبر هرساله مراسمی برپا میگردد كه در
این میان عناصر نژادپرست از این مراسم سوء استفاده كرده و با انتساب او به
قومی خاص درصدد تحریك و به آشوب كشاندن این مراسم هستند و حكومت هم بدنبال
بهانه برای تعطیل كردن مراسم، حال آنكه دراین مراسم از سراسرایران حضور
دارند و نمی توان مدعی شد كه گروهی خاص در آن شركت داشته اند.آری بابك
خرمدین متعلق به تمامی ایرانیان است.
این
نوشته گرچه بزرگی بابك را تكذیب و وی را تكفیر ننموده ولی با حمله به حركت
مقدس دلاورمردان باغیرت آذربایجانی با دسیسه دیگری ملت بزرگ ترك را مورد
حمله قرار داده است. در پس این نوشتارهای به ظاهر جالب سیاستی خوابیده كه
می خواهد هویت ملت بزرگ ترك را مورد حمله قرار دهد می خواهند بگویند كه ملت
ترك ایران از خود چیزی ندارد حتی اگر بابك هم شخصییت بزرگی بود مربوط به
تركها نیست و مربوط به همه ایران است
سئوال این است چه اصراری است كه
بابكی كه ترك بوده منتسب به ملت بزرگ تركها نباشد و جالبتر اینكه آیا فقط
بابك خرمدین است كه منتسب به ملت بزرگ ترك است آیا مردان بزرگی چون : مولوی
- شمس تبریزی -امیركبیر - نسیمی - خطائی - ستار خان- باقر خان- صفر خان -
خیابانی ها - باكری ها و هزاران مرد بزرگ دیگر كه تاریخ ایران از داشتن
اینچنین فرزندانی بخود بالیده ترك نبوده اند.
جالب
اینجاست كه آنقدر غرور سرتاپای وجودتان را فرا گرفته كه حتی برای یك بار
هم شده همان تاریخی را كه پدر شوونیستتان ( رضا پهلوی ملعون) سعی بسیار در
تحریف آن داشت نخوانده اید.
حالا بابك كیست؟
بابك
در جنوب آذربایجان در محلی بنام بلال آباد زاده شده و ولایت آذربایجان را
گشته و از نزدیك وضعیت اسفبار زندگی مردم و جنایات خلفای عباسی را بر ملت و
وطن خود دید.پس از آشنایی با جاویدان و شنیدن نظرات آنان به جرگه خرمیان
درآمد و پس از مرگ جاویدان رهبری خرمیان را به عهده گرفت و در سال 201 ه.ق
بر علیه اشغالگران قیام كرد و توانست در طول 22 سال،چهل و دو حملهء بزرگ
دشمن را دفع و چندین ارتشبد و سپهبد دشمن را شكست داده و اسیر نماید.
نویسنده كتاب مروج الذهب مسعودی می گوید:1
نزدیك
بود خلیفه را ازپیش بردارد،چون سپاهیان بابك لباس سرخ بر تن می كردند
به«قیزیل گئیم لر»مشهور شده و از طرف اعراب(خلفای عباسی)،«الحمراء» نامیده
می شدند..
در باره اتهام مزدكی بودن
بابك «ابن حوقل» در كتاب صورة الارض،كه خود در كوههای آذربایجان و بذ گشته
به صراحت می گوید:در قریه های ایشان(سرخ جامگان) مساجدی است و قرآن می
خوانند.2
خواجه نظام الملك طوسی با
تنفر از شیعیان جهان می نویسد: بهر وقت كه خرمدینان خروج كردند،باطنیان با
ایشان یكی شدند و ایشان را قوت داده و هر گاه كه باطنیان خروج
كردند،خرمدینان با ایشان یكی شدند و به تن و مال قوت دادند كه اصل هر دو
مذهب یكی است.
برای اینكه بدانیم
اتهام مزدكی بودن چقدر پوچ است بهتر است بدانیم سرخ جامگان باقی مانده چهار
هزار سپاهی اعزامی از آذربایجان در جنگ قادسیه با سعد بن ابی وقاص بودند
كه پس از شكست سپاه ایران در كوفه ساكن شدند كه در اثر برخورد محبت آمیز
خاندان علی(ع) به دین اسلام ایمان آوردند و تحت نام «الحمراء» به طرفداری
از حضرت علی(ع) پرداختند وحتی از آنها مثل مسلم بن عوسجه آذربایجانی از
یاران وفادار بسیار نزدیك به حضرت علی (ع) شد كه آن حضرت او را برادر خطاب
می كرد و همین جنگجویان آذربایجانی در جنگهای مختلف حضرت علی (ع) را همراهی
كرده اند و بعد از فاجعه كربلا نیز كه حدود 10 الی 12 نفر ترك در ركاب
امام حسین بود،برای انتقام از قاتلان امام حسین قیام مختار ثقفی پیوستند و
درآن زمان با افزایش جمعیت آنها بیست هزار نفر از این شیر زنان آذربایجانی
در قشون مختار ثقفی حضور داشتند و زبان تركی آذربایجانی در اردوگاه مختار
ثقفی به دلیل اكثریت آذربایجانیها حاكم بود.بطوریكه «دینوری» مولف كتاب
معروف «اخبار الطول» از قول عمیره بن حباب كه از لشگر شام به سپاه مختار
ثقفی پناهنده شده بود،نقل می كند،كه در دیدار با ابراهیم بن مالك
اشتر،فرمانده ارتش مختار می گوید:
هنگامیكه
وارد اردوگاه تو شدم اندوهم شدت یافت و این به آن جهت است كه تا هنگامیكه
پیش تو رسیدم هیچ سخن عربی نشنیدم4(یعنی در اردوگاه قیام كنندگان بر علیه
امویان، زبان تركی رواج داشت)و بدین جهت است كه اقسام كمكهای مادی و معنوی
از سوی آذربایجان به مختار ثقفی ارسال می شد و پس از شكست مختار نیز
بیشترین ضربه را آذربایجان متحمل شد وپس از آن همین جنگجویان قیامی دیگر به
نام خرمیان را ترتیب دادند و چنان رعب و وحشتی بر جان خلفای عباسی
انداختند كه علی بن هشام قاتل امام رضا را برای سركوب قیام آذربایجان با
لشگری عظیم بسوی آذربایجان روانه كرد.ابو منصور بغدادی مولف كتاب« الفرق
بین الفرق» كه دشمن خونی شیعیان بود،مجبور به اعتراف می شود كه بابك
خرمدین، مسلمانی را كه در میان اتباع او بودند در اقامه شعائر دینی منع نمی
كرد و حتی بابكیان ایشان را در ساختن مساجدشان كمك می كردند.5.
جالبتر
اینكه خواجه نظام الملك كه عاقبت به دست شیعیان كشته شد و برمزدكی بودن
بابك اصرار داشت،ناخودآگاه در مورد جلسات مهم سرخ جامگان می نویسد:خرمدینان
هرگاه مجمعی سازند یا به مهمی نشینند و به مشاورت پردازند،به ابومسلم و
مهدی و فیروز پسر فاطمه كه او را كودك دانا خوانند،صلوات دهند.6
از
اینجا نیز به صراحت معلوم می شود كه صلوات فرستادن به مهدی در جلسات مهم
نشانگرپوچی اتهامات رژیم سیاهپوش عباسی و جیره خواران و مزدوران درباری
آنها می باشد.
علامه دهخدا در لغتنامه
دهخدا جلد سوم درباره بابك خرمدین پس از بیان نظرات كلی تاریخ نگاران
درباری تحت حمایت خلفای سفاك عباسی و تقبیح این مزدوران درباره بابك خرمدین
چنین اعلام نظر می نماید،روی هم رفته مورخین ایرانی و عرب كه در دوره های
اسلامی تالیفاتی كرده اند در هر موردی كه یك از پیشوایان ملت ایرانی بر پای
كرده و بر تازیان بیرون آمده است و نتوانسته اند كه مقصود و حقیقت نهضت را
بدست آورند و به همین جهت جنبش بر پای كرده و بر تازیان بیرون آمده است و
كافر و بدنام خوانده اند ونام شریف و خاطره گرامی او را به تهمت و افترا
آلوده اند و درباره بابك خرمدین نیز همین معامله را می نگریم و بر ما آشكار
می شود كه این مردان بزرگ را اندیشه ای جز رهایی از بیگانگان نبوده و این
همه طغیان های پی در پی كه مخصوصأ در 300 سال اول دستبرد تازیان بر ایران و
آذربایجان در تاریخ نیاكان خویش می بینیم،جز برای نجات ملت آذربایجان نمی
بینیم و به نقل از سیاست نامه خواجه نظام الملك در ص3866 می نویسد: روزی
معتصم به مجلس شراب برخواست و در حجره ای شد،زمانی بود بیرون آمد و شرابی
خورد باز برخواست و در حجره ای دیگر شد و باز بیرون آمد و شرابی خورد و غسل
كرد و مصلی شد و دو ركعت نماز شكر بكرد و به مجلس باز آمد و گفت قاضی یحیی
را كه دانی این چه نماز بود؟!معتصم گفت این نماز شكر نعمتهایی است كه خدای
عزوجل امروز مرا ارزانی داشت كه این سه ساعت این سه دختر را دختری ببردم
كه هر سه دختر دشمن است.یكی دختر ملك روم و یكی دختر بابك و دیگری دختر
مازیار.8
دكتر شریعتی درباره بابك می گوید:از میان رهبران دو قرن اول اسلامی،بابك تنها شخصی است كه از میان توده مردم برخاسته است9.باز
می
گوید،سازش قهرمانان طرفدار خلافت یعنی اشراف عرب و ایرانی
(طاهریان،سامانیان،افشین و…) فرزندان نامشروع ازدواج این دو اشرف بودند و
فقط بابك را كه درست می گفت بر پای خلیفه ذبح كردند10.
آری
بابك نهایتأ در اثر خیانت افشین اشراف زاده و وطن فروش كه فرمانده سپاه
خلیفه را بر عهده داشت و با نیرنگ سهل بن سنباط حاكم ارمنستان به دام خلیفه
افتاد و با خون خود آزادی را به بشریت هدیه داد.آری بابك فریاد گر دردها و
رنجهای مظلومان و بیچارگان بدبخت و خشمی است بر سر حاكمان زر و زور و
تزویر و موشهای سكه پرست و زالوهای چاق و روبهان بد سیرت و هزار چهره خوش
صورت و مظلومی است كه در طول تاریخ فرزندان قابیل با تمام بی شرمی در هتك
حرمت او كوشیده اند،چرا كه او اشراف زاده و سایه پرورده نبود،بلكه از میان
مردم زحمتكش و غیرتمند بود كه می خواست خودش و ملتش آزاده و سر بلند زندگی
كنند. با این تواصیف متاسفانه حركتهای شوونیستی از دیر باز بر علیه تاریخ و
فرهنگ آذربایجان وجود داشته و متاسفانه با تمام امكانات و بیت المال در
جهت محو و تحریف و تخریب تاریخ و هویت ما و قهرمانان ما كه پشتوانه ملی ما
هستند،اقدام نمودند و همه اینها حاصل سیاست ترك ستیری است و این پروسه در
مقاطع مختلف زمانی با القاب و ماركهای مختلف بر علیه فعالین حركت ملی
آذربایجان وجود داشته و دارد و طی مرور زمان به ستارخان و خیابانی و پیشه
وری و شریعتمداری و بابكها چه نسبتهای ناروایی داده نشده و چه ظلمها و
تهمتهایی روا نداشته اند.آیا مبارزه با خلفای عباسی كه تاریخ از جنایات
آنها شرمگین است آنقدرگناه نابخشودنی است كه دستگاههای دولتی با استفاده از
بیت المال بابك را با عناوینی شرم آور خطاب كنند و به فرهنگ و هستی این
مردم غیور اهانت نمایند پس ما دم خروس را باور كنیم یا قسم حضرت عباس را؟!!
تا كی باید حقیقت قربانی مصلحت شود و حقیقت و ماهیت یك ملت انكار گردد!از كجا معلوم به دلاوران معاصر آذربایجان من جمله باكری ها و…
در
آینده چنین القابی داده نخواهد شد؟!همه این سیاستهای مزدورانه از دیر باز
بصورت پیدا و پنهان وجود داشته كه حتی حاضر شده اند از روسیاهان تاریخ
بشریت در مقابل راه آزادی و حقیقت ستایش نمایند و متاسفانه آنقدر در سیاست
ترك ستیزی و ترك زدایی مشغول شدند كه حتی با حمایت مادی و معنوی از افراد
معلوم الحال و تروریست،خود را گرفتار نمودند و آب در آسیاب دشمن ریخته اند و
وضعیت حاكم در منطقه و مرزهای آذربایجان غربی خود گویای حال است كه البته
دود این هم به چشم مردم آذربایجان خواهد رفت و برای چندمین بار گوشزد می
نماییم اسلام و ایران مساوی فارس بودن نیست و تركها از نظر قدمت تاریخی از
ساكنان اولیه و اصلی این آب و خاكند و با ذبح شرعی نمودن حقیقت نمی توان
اصل مسئله را پاك نمود.
ما بارها ثابت
كرده ایم،نمی گذاریم به تاریخ و فرهنگ كه میراث و خون بهای نیاكان
ماست،دهن كجی شود و در مقابل این توطئه ها با تمام وجود ایستاده ایم و بهتر
است تا دیر نشده برای یكبار هم كه شده واقع بینانه با مسائل آذربایجان
برخورد شود كه این خواسته همه مردم آذربایجان است.
«آنكس كه حقیقت را نمی داند،نادان است ولی آنكس كه حقیقت را می داند و آنرا پنهان می كند،تبهكار است» برتولت برشت
(متن
فوق با ذكر منابع و ماخذ،توسط یكی از فعالین خستگی ناپذیر حركت ملی
آذربایجان جنوبی،آقای جواد عباسی به عنوان جواب مردم به متن سپاه پاسداران
متعصم نوشته شده و در هفته نامه آوای ماكو به چاپ رسیده بود)
بابك
هر كه بود و هر مذهب و مسلكی كه داشت فرقی نمی كند بابك بزرگ مرد تركی بود
كه هر آنچه داشت در راه آزادی و شرف و غیرت نهاد. ترك بود - تركی صحبت
میكرد و مینوشت. من و هر ترك اصیلی افتخارمان این است كه او بزرگ پدر ما
بود.
مهم این است كه اصالت خود را از دست نخواهیم داد
بابك
دست هایش
بسته بود از پشت
اما مشت
جامه اش از جنس خون و
جام اش از خمخانه زرتشت
خسته تن- جان در خطر- آزرده دل- خاموش
مهر را در سینه مى پرورد
كینه را در خویشتن مى كشت
***
ارغوان دیدگانش
با شفق ها و شقایق هاى میهن
گفتگو مى كرد
تیرباران نگاهش بارگاه معتصم را
زیر و رو مى كرد
دل
به فرمان دلیرى داشت
ترس را
بى آبرو مى كرد
***
اهرمن
از خشم مى لرزید
دژ دل و دژ خو و دژ آهنگ
بانگ زد، با واژه هائى زشت و بى فرهنگ…
اى سگ، اى زندیق
كام ات چیست؟
اى موالى اى عجم
سوداى خام ات چیست؟
پس چرا از ما نمى ترسى؟
پس چرا بر خود نمى لرزى؟
***
بابك اما
رأى دیگر داشت
كشتى ى اندیشه در دریاى دیگر داشت
در نگاهش مرگ آسان مى نمود اما
زندگى در ذهن او معناى دیگر داشت
زیر لب
نجواى دیگر داشت
***
زنده باید بود و شادى كرد
مام بوم خویش را باید نگهبان بود
با پیام راستى
با مردمان بایست رادى كرد
اهرمن فریاد زد
افشین
چه مى گوید؟
و افشین- آه افشین- واى افشین
آن گنهكار پریشان روزگار شرمسار از برگ برگ خونى ى تاریخ
آن همان آكنده از هر گند
آن همان بى ریشه بى پیوند
شرمسار از كرده خود-
سر به زیر افكند
***
اهرمن با تیزخندى گفت
البابك هراسانا؟
و بابك آن گو نستوه
آن ستوه سبلانكوه
آن اسطوره بیگانه با اندوه
آن آئینه دار مزدك و مانى
آن دلخسته از تزویر و نیرنگ مسلمانى
چشم در چشم ستم فریاد زد
بسیار آسانا!!
اهرمن فریاد زد
جلاد…
و آن دژخیم…
همان آینه دار مكتب بیداد
با یك ضربه از پهلو
چنان زد تا كه خون فواره زد از مقطع بازو
تهمدل درهم كشید ابرو
سهمدل خر خنده زد بر او
***
آسمان كى مى برد از یاد
آندمى كه شیون شمشیرها
پیچید در بغداد
***
و بابك- آه بابك- باز هم بابك
تا نبیند اهرمن سرخى ى او را زرد
تا نخواند از نگاهش درد
تا نه پندارد كه پایان یافت این آورد
چهره را
با خون ناب و تابناكش
ارغوانى كرد
***
و آنگاه…
تا نیفتد پیش پاى اهرمن
خود را به پشت انداخت
چشم ها را بست
شهپر اندیشه را واكرد
بال در بال هماى عشق
گشت و گشت و گشت تا جان را
بر فراز كشور جانانه پیدا كرد
***
هر طرف هر سو نگه افكند
یك طرف كورش- سیاوش- كاوه چون خورشید
سوى دیگر رستم و گرد آفرید و آرش و جمشید
و با نورافكن امید
پیرتوس و خیزش یعقوب را هم دید
و دیگر گاه…
بر لبانش خنجر لبخند
چشم در چشم هزاران بابك آزاد یا دربند،
با آسودگى جان باخت
***
او روانش را ز ننگ بندگى پرداخت
تا ز خشت جان پاك خویش
ایران ساخت
ایران ساخت
ایران ساخت
مسعود سپند